تفال به حافظ 13 دی ماه 1400؛ دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
به گزارش وبلاگ من، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
شوخی مکن که مرغ دل بی قرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
توضیح لغت: حریف: هم پیشه و همکار و مصاحب /مرغ دل بیقرار: طایر دل پریشان
تفسیر عرفانی:
یار ما به سفر رفت و از همراهان و عاشقانش یادی نکرد. مقصود او از این شعر این است که هر یک از مشتاقان که در آرزوی اسیر شدن به دام عشق او هستند، پیوسته در پریشانی به سر می برند تا دل را اسیر عشق او سازند و، چون گرفتار عشق او گشتند، خواستار آنند که جان را در راه او نثار سازند و به لقای او برسند.
تعبیر غزل:
تا به امروز هر چه از خداوند خواسته ای، به آن رسیده ای و هرگاه مسئله ای برایت پیش آمده، به طور غیر منتظره حل شده است. خداوند را شاکر باش و تنها از درگاه او طلب روزی کن.
منبع: فرارو